جایی برای نوشتن

هذیون های یک آدم خسته یا (مریض؟)

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۵:۱۹ ق.ظ

کتابم رو خوندم. تموم صفحات مجازیم رو چک کردم. اتاقمو مرتب کردم. مسواکمم زدم و خیلی خلاصه بالاخره ساعت 5 صبح میخوام برم بخوابم. اما خوابم نمیبره. یعنی هنوز دراز نکشیده میدونم که خوابم نمیبره. این ذهن لعنتی رو میخوام خاموش کنم. نمیتونم. نمیتونم.

با خودم میگم کاش صفحه های مجازی بیشتری برای چک کردن بود، اما نیست. نیست.

برای اینکه یه همراه هم داشته باشم تلویزیون رو روشن گذاشتم و مستند آرامش بخش حیاط وحش داره پخش میشه، همه چی برای یه خواب آروم آماده ست اما بازم ذهنم نمیخوابه. 

دارم فکر میکنم دراز بکشم و بقیه ی کتابم رو بخونم. اما اصلا از داخل اتاق رفتن فراری ام. چند روزی هست کلا که با کوله باری از وسیله وسط پذیرایی ساکن شدم و بغیر وقت خواب وارد اتاقم نمیشم. اما نمیدونم مرض دارم آیا؟ من که اینقدر فراری ام از اتاق واسه چی واسه خواب میرم اون توو؟ الان به ذهنم رسید شاید کلا بیام توی پذیرایی هم بخوابم، جلو در توری که باد طبیعی و خنک هم میزنه. نمیدونم. 

کلا کلافه هم هستم. البته این مرض "خوابم نمیبره" هم یه علتش بخاطر اینکه خب وقت خواب طبیعی هر آدم سالمی گذشته، و چون خودمو میشناسم، و میدونم که از ساعت دو نیمه شب به بعد به این مریضی درگیری فکر و خوابم نمیبره دچار میشم اما بازم مثل جغد بیدار میمونم.

نتیجه این شد که بهتره لپ تاپ رو خاموش کنم و برم کپمو بذارم زودتر تا مریضیم بدتر نشده.

 

 

پ.ن: میخواستم عنوان این پست رو بذارم " شب نوشته 3" که خب خداروشکر عنوان جالب تری به ذهنم رسید و شما و خودم رو نجات داد :))) باید زودتر رشته این عنوان سریالی رو پاره میکردم و گرنه تا "َشب نوشته 1000" هم میرسیدیم.

اوکی من بهتره برم.

شب بخیر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۸
F

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی