H P F
چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۳۸ ق.ظ
بعضی مکانها یه خاصیتی دارن، اینکه وقتی یه مدتی رو اونجا میگذرونی، انگار چشمات به خودت و زندگیت بیشتر باز میشه... اگه غمگین باشی، بیشتر عمق غمتو حس میکنی، اگه تنها هستی، بیشتر حس میکنی تنهایی و اینکه تا چه حد این تنهایی اذیتت میکنه...
این حس لزوما حس بدی نیست، دردناکنه، ولی بد نیست. گاهی آدم لازمه از کامفورت زونش بیاد بیرون، خودشو از بیرون و در کنار بقیه ی آدما ببینه... تا بفهمه دقیقا در چه افتضاحی قرار داره :)) (ساری فور بد لنگواج)
این حس برای من که فرار کردن بخشی از شخصیتم شده، واجبه!
شده که بعد از مدتها، وقتی رو در کنار آدمایی که باید گذروندم و بعد فهمیدم: اوه! تا الان توی کدوم دنیا سیر میکردم؟ تصمیمی که گرفتم چه قدررر بد بوده و وای چی رو از دست دادم.
حس پدر در آریه...
۹۹/۰۵/۱۵